مفهوم آزادي در فلسفه
مفهوم آزادي در فلسفه
در حوزهي فلسفه و كلام، وقتي ميگوييم انسان آزاد است؛ يعني مختار است و مجبور نيست. حال، اين تعريف، يك معناي افراطي دارد و آن اينكه همه چيز در اختيار انسان است.
امروزه در مكتب «اگزيستانسياليسم» اين معناي افراطي مطرح ميشود كه انسان ميتواند هر كاري را هر وقت اراده كرد، انجام دهد. معروفترين جملهاي كه از ژان پل سارتر نقل شده است، در زمان جنگ ويتنام بود. اين جنگ يك مسئلهي بسيار حادّ جهاني بود كه چندين سال طول كشيد. اين جنگ، اول بين فرانسه و ويتنام و بعد بين آمريكاييها و ويتناميها رخ داد. ژان پل سارتر ـ به عنوان يك اگزيستانسياليسم ـ گفت: «من اگر اراده كنم، جنگ ويتنام تمام ميشود.» اين جمله، براي نشان دادن دايرهي قوّت ارادهي انسان بود و اينكه انسان چقدر آزاد است. كساني تا اين حد براي انسان اختيار قايلاند.
در مقابل، گرايشهايي، هم در اسلام و هم قبل از اسلام و پس از آن در مكتبهاي مختلف فلسفي مطرح بوده است. هر دوي اينها مربوط به حوزهي فلسفه است؛ يعني اينكه انسان، تكويناً قدرت انتخاب در عمل و تفكّر را دارد و ميتواند آزادانه به چيزي ايمان بياورد و معتقد بشود؛ يا نه، فكر و اعتقاد و ايمانش تابع عوامل ارثي و محيط است و هر چه اين عوامل اقتضا كرد، همان طور ميشود؛ به عبارت ديگر، آيا انسان در مقام عمل، ميتواند چيزي را با ارادهي آزاد خودش انتخاب كند؟ يا مجبور است و خيال ميكند آزاد است و عوامل ديگر، رفتار او را تعيين ميكنند و او هيچ اختياري ندارد؟
در اينجا مسئلهي جبر و اختيار مطرح است. اين مسئله هيچ ربطي با مسائل سياسي، اجتماعي، حقوقي و... ندارد. بعضيها مغالطه ميكنند و ميخواهند از وجود آزادي به معناي فلسفي و كلامياش، براي مسائل سياسي و حقوقي استفاده كنند.
به هر حال، يك معنا، آزادي تكويني انسان است؛ يعني انسان آزاد آفريده شده است (البته از ديد كساني كه انسان را مخلوق ميدانند و به خدا معتقدند)؛ امّا كساني كه به خداوند اعتقاد ندارند، ميگويند: انسان، پديدهاي است كه ميتواند خودش تصميم بگيرد و هيچ عاملي نميتواند او را مجبور كند. در مقابلش هم كساني ميگويند: نه، اين تصور آزادي، يك توهّم است و انسان تكويناً مجبور است. به هر حال، پذيرش هر يك از اين دو، ] جبر يا اختيار[ عين مسئلهي آزادي به عنوان يك حقّ انساني، يا چيزي معارض با آزادي نيست.
آزادي، در معناي تكويني، بايد و نبايد ندارد. آيا انسان تكويناً آزاد است يا آزاد نيست؟ يا بايد بگوييم انسان اختيار دارد يا ندارد؟ اما اينكه انسان بايد آزادي داشته باشد يا نبايد داشته باشد، در تكوين جايي ندارد.